فریاد یک سکوت | ||
|
سلام اولا معلومه که اینترنتمون درست شد و اینجانب برگشتم(منم البته کرم ریختم و به خواهرم نگفتم درست شده بذار بچه یه خرده درس بخونه ) چند روز پیش بچه ها تو پایگاه کلاس داشتن اما در کلاسشون قفل بود سرایدار هم نبود تخته هم نداشتن زنگ زدن استادشون کنسلش کردن منم دلم براشون سوخت رفتم قفل درو باز کردم چه کنیم دیگه مردشون منم ازم انتظار دارن پ.ن:پایگاه مطالعاتی نماز خونه ی مدرسه ی قبلیمه که توش میز و صندلی گذاشتن شده پایگاه بچه هاش منو میشناسن. پ.ن 2:بچه ها تو پایگاه بهم میگن امین!سلیقه شون خیلی شبیه مامانمه!از مامانم هم وقتی میپرسیدم من اگر پسر میشدم اسممو چی میذاشتی میگفت محمد امین! نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |